۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

چه کسی آتش جنگ هشت ساله ایران و عراق را افروخت؟


تاریخ این روزنامه 31.01.1359
چه کسی آتش جنگ هشت ساله ایران و عراق را افروخت؟
به دست بابک خرم دین‏ در در تاریخ یکشنبه, سپتامبر 19, 2010‏ و ساعت 05:25 قبل از ظهر‏‏

 این روزها درست سی سال از جنگ ایران و عراق می گذرد – جنگی که یکی از خونین ترین و ویرانگرترین درگیری های مسلحانه بین دو کشور از هنگام پایان جنگ ویتنام بود. گفته می شود که در این جنگ هشت ساله، دست کم نیم میلیون نفر ایرانی کشته شدند (گرچه حکومت، شمار قربانیان را رقمی بسیار پائین تر اعلام کرده) و بالای یک میلیون نفر زخمی شدندکه یکی از آنها خود من هستم که بهترین سالهای عمرم و نوجوانیم را در جبهه های جنگ صرف کردم و دست آخر برای همیشه معلول ومصدوم شمیایی شدم  ومدت بیست وچند سال است که حتی یک صبح بدون درد از خواب بر نخواستم وروزی نبوده که بدون درد  نفس کشیده باشم  ..به گفته حکومت، یک هزار میلیارد دلار به ایران زیان مالی وارد شد.بی تردید گناه آغاز جنگ را باید به گردن حاکم جنایتکار وقت عراق (صدام حسین) انداخت که بالاخره به کیفر کشتارهائی که مرتکب شده بود رسید و به دار مجازات آویخته شد.ولی بی تردید تحریکات مذهبی  خمینی خطاب به شیعیان عراق و همچنین کشتار و یا بازنشسته کردن افسران و امیران ارتش ایران، که باعث فرار شمار دیگری از این افسران میهن پرست گردید و تضعیف خطرناک ارتش ملی ایران را به دنبال داشت، از عواملی بود که صدام را به هوس حمله جنایتکارانه به ایران انداخت. خمینی به این امید که بتواند حکومت صدام را براندازد و به جای رژیم حزب بعث یک حکومت اسلامی شبیه ایران در عراق برپا سازد، با توقف جنگ در پایان سال دوم و پس از عقب نشینی کامل عراق از خاک ایران موافقت نکرد و اعلام داشت که این جنگ باید تا برانداختن رژیم حزب بعث، محاکمه و مجازات صدام و تبدیل عراق به حکومت اسلامی شیعیان ادامه یابد که در نتیجه این سرکشی، جنگ شش سال دیگر به درازا کشید و پس از ویران شدن برخی شهرهای ایران در جریان جنگ موشکی پایان یافت و  خمینی بالاخره جام زهر را سر کشید و با آتش بس موافقت کرد.

روز دوشنبه آینده (29 شهریورماه – 20 سپتامبر) مصادف با سی امین سال آغاز جنگ خواهد بود که ملت ایران در سوگ فرزندان جان باخته خود در این جنگ نابرابر و ظالمانه، آئین های یادبود برگزار خواهد کرد. ولی تحریکات سیاسی و نظامی و تروریستی ماه های اخیر حکومت ایران علیه اسرائیل و فتنه گری هائی که هدف آن کشاندن ایالات متحده به صحنه جنگ است، نشان می دهد که سران جمهوری اسلامی ایران از گذشته دردناک و جنگ هشت ساله با عراق درس عبرت نگرفته اند و این نگرانی شدید وجود دارد که دوباره ملت ایران را به یک فاجعه بکشانند که بی تردید از مصیبت جنگ هشت ساله با عراق چندین برابر مرگبارتر خواهد بود.درباره مسؤولیت عمیق و مستقیم سران آن هنگام حکومت ایران که با ماجراجوئی خود، صدام را به این جنگ با ایران کشاندند، و سپس آن را مدت شش سال پس از عقب نشینی صدام نیز ادامه دادند و شمار قربانیان ایرانی را ده برابر و میزان خسارات وارده را صد برابر ساختند، اخیر خاطره ای از قول حسین زاهدی که گویا در آن زمان یکی از مهره های رژیم بوده است انتشار یافت ..

متن خاطره از این قرار است« 5 ماه قبل از حمله صدام به ایران (30 فروردین 1359 دراوج بحران گروگانگیری کارمندان سفارت آمریکا ) تیتربزرگ عنوان اصلی روزنامه کیهان (به مدیریت حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی و شمس الواعظین): امام ارتش عراق را به قیام دعوت کرد  در یکی از سفر هایم به ایران حدود سال 1371 /1992، روزی در حضور مرحوم مهندس بازرگان ‏صحبت به جنگ ایران و عراق کشید واینکه ایا ممکن بود در ان شرایط از این جنگ پیش گیری کرد؟ ایشان ‏خاطره زیر را در این زمینه نقل کردند:

روزی در سال 1359 از شورای انقلاب از من خواستند برای مشورت در مسئله مهمی در جلسه شورا شرکت ‏کنم . وقتی به جلسه رفتم دیدم اقای دعائی سفیر ایران در عراق نیز در جلسه حضور دارد. گفتند اقای دعایی ‏گزارشی دارند. اقای دعایی بیان کرد که در ماههای اخیر هر چند وقت یکبار و گاهی گاهی هرهفته مرا به ‏وزارت امور خارجه احضار و با ارائه مدارکی به دخالتها و کوشش ایران برای اخلال و اشفتگی در عراق ‏اعتراض مینمایند و من توضیح میدهم که این ها کار دولت ایران نیست و گروههای خود سرند که دنبال قدرت ‏نمایی هستند و نظایر این نوع استدلالها برای رفع اعتراض. اما هفته گذشته صدام حسین مرا احضار کرد و پس از ‏بیان اعتراض شدید به دخالتها و اخلالها گفت این وضع برای من قابل تحمل نیست. شما بروید تهران و به اقای ‏خمینی بگویید من اولین دولتی بودم که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناختم و اگر اجازه بدهند من (صدام) ‏خودم شخصا به ایران میایم تا با مذاکره اختلافاتمان را حل کنیم اگر مایل نیستند با من مذاکره کنند من یک هیئت ‏عالیرتبه به ایران میفرستم و یا دولت ایران یک هیئت عالی برای مذاکره به عراق بفرستد تا اختلافات فیمابین حل ‏شود زیرا ادامه این وضع برای من قابل تحمل نیست و من برای خاتمه دادن به این وضع به ایران حمله نظامی ‏خواهم کرد. سپس اقای دعائی تاکید کرد که این ادمی است که حمله خواهد کرد.‏

‏شورای انقلاب تصمیم می گیرد که اقای دعایی به اتفاق اقای مهندس بازرگان و اقای دکتر بهشتی برای بیان ماجرا ‏و تعین تکلیف به دیدار رهبر انقلاب بروند. در این دیدار ابتدا اقای دعایی شرح کامل ماجرا ونهایتا تهدید صدام را ‏بیان میکند رهبر انقلاب در پاسخ به او میگویند محلش نگذارید. سپس اقای مهندس بازرگان به استدلال میپردازد ‏که باید توجه کرد که امروزه موقعیت ما به علت اعمال تندی که شده ومواضع تندتری که اتخاذ گردیده است در ‏بین ملل جهان چندان مطلوب نیست و اگر گرفتار جنگ شویم کسی از ما حمایت نخواهد کرد بلکه از طرف مقابل ‏ما حمایت خواهند کرد.

ازاین گذشته وضعیت ارتش به علت اعدام بسیاری از فرماندهان عالی و درجات پائین تر و ‏اهانت های بسیاری که به ارتش و ارتشیان از افراد وگروههای مختلف شده ومیشود وضع بسیار نامناسبی دارد ‏وبکلی فاقد روحیه لازم است. از این گذشته تسلیحات نظامی ما عمدتا امریکایی است و با مشکلات میان دو کشور ‏دیگر دسترسی به لوازم یدکی مشکل و شاید غیر ممکن باشد. براینها باید اضافه کرد که جهان غرب و حتی کشور ‏های عربی محال است بگذارند ما پیروز شویم. بنا بر این باید از وقوع جنگ جلو گیری کنیم.

رهبر انقلاب در ‏پاسخ میگویند گفتم محلش نگذارید. مجددا بهشتی شروع به استدلال میکند اما خمینی تا سخن او ‏پایان گیرد تحمل نمیکنند واز جایشان برمیخیزند و برای بار سوم تکرار میکنند که گفتم محلش نگذارید و بطرف ‏در اندرونی حرکت میکنند . اقای دعایی که بسیار ناراحت شده بود میگوید اقا من به بغداد نخواهم رفت.

 ‏خمینی که نزدیک در اندرونی رسیده بودند پس از تامل کوتاهی رویشان را بطرف دعایی برگردانده ومیگویند: ‏وظیفه شرعی ات می باشد که بروی – و بدون این که منتظر پاسخ شوند به قسمت اندرونی وارد میشوند. به شورای ‏انقلاب برمیگردند و اقای دعایی بسیار ناراحت بوده در حالیکه گریه میکرده است میگوید به خدا قسم او (صدام) ‏حمله خواهد کرد. هیچ کس کاری نمیتواند بکند و مدتی بعد عراق به ایران غافلگیرانه حمله میکند».‏

تصور نمی رود که این نوشتار نیاز به توضیح بیشتری داشته باشد.این کاش آن نابخردان ماجراجوئی که این روزها و با گذشت سی سال از جنگ نافرجام با عراق، اسرائیل را به نابودی تهدید می کنند و طبل جنگ را به صدا در می آورند، این خاطره را به دقت می خواندند و از آن پند می گرفتند                 بابک خرم دین                                                  (   به تاریخ این روزنامه ها توجه کنید . دقیقا شش الی هفت ماه قبل از شروع  حمله عراق بود و در ظمن این خمینی و اراذل واوباشش  بودند که در بمبگذاری در عراق و آوردن آیت الله  حکیم بر قدرت در عراق دخالت میکردند و چندین انفجار از طرف  هوادران حکیم   که از حکومت نوپایی جمهوری اسلامی و جبهه اقتدارگرایان ودر راس خمینی  حمایت میشد انجام شد و چندین نفر  از سران ارتش  بعث  کشته شدند که یکی از آنها داماد وپسر صدام حسین بود که از کمر به پایین فلج شد و  هر روز آن  شورشها  و بمبگذاری ها در عراق (مثل امروز که جمهوری اسلامی  به شورشیان  و انتحاری های عراقی  همجوره سلاح وپول کمک  میکند ) آنوقت هم از طرف جناح خمینی  و جمهوری اسلامی  جهت صدور انقلاب  حمایت میشدند  تا انقلاب را جهانی کنند  و صدام هم  عاسی شده بود و از ترس پیروزی شورشیان راه به راه به خمینی پیام می داد ولی خمینی این مرد کینه ای فقط به کینه ای شتریش فکر میکرد و چون صدام حسین چند ماه پیش خمینی را بعد از بیست سال از عراق بیرون کرد و به خمینی خیلی بر خورد و میخواست بدین شکل انتقام بگیرد  و به سفیر ایران که از عراق آمده بود و از طرف صدام پیام آورده بود .گفت صدام را محلش نکید و این بی محلی ها به صدام او را وادار به جنگی خانمانسوز کرد و  . جالب اینجاست که فکر میکنید چه کسانی  آن روز  ها   یعنی پنج ماه قبل از شروع جنگ وقتی  که این تییتر را در  روزنامه دولتی کیهان  چاپ شد  ؟؟؟و  چه کسانی سر دبیر و ریس کیهان بود؟؟؟   مدیر و مسولان آن روزه  روزنامه کیهان حجت الاسلام والمسلمین سید محمد خاتمی  وشمس الواعظین بودند. که حرفهای خطرناک خمینی را با تیتر بزرگ نشخوار میکردند . و اینان همدستان خمینی نه تنها جرمشان سکوت در مقابل خمینی جنایتکار  است  بلکه به نوبه خود در شروع شدن این  جنگ  خانمانسوز هشت ساله  هم سهیم بودند و آنچه در این سی سال جنایت و کشتار و کودتایی سال شصت و کشتار سالهای شصت و شصت وهفت و هیجده تیرماه و سی سال همدستی و همکار ی با جمهوری اسلامی  نیز جزو پرونده اینها میباشد    .

۱۳۹۰ تیر ۱۷, جمعه

تصاویر نسرین ستوده، منصور اسانلو، سیمین بهبهانی و مهوش ثابت بر روی تمبر پستی هلند




Postage stamps in the Netherlands depict victims of human rights abuses in Iran.
پست هلند اقدام به انتشار تمبرهای مخصوصی کرده است که بر روی آنها عکسهای چهار تن از قربانیان نقض حقوق بشر در ایران به تصویر کشیده شده است. بر روی این تمبرها تصاویر سیمین بهبهانی، شاعر معروف، منصور اسانلو، رهبر اتحادیه کارگری، مهوش ثابت، یکی از هفت رهبر بهایی در بند و نسرین ستوده، وکیل نامی حقوق بشر قرار داده شده است. این تمبرها به طور رسمی توسط پست ملی هلند مورد پذیرش قرار گرفته و میتوان از آنها برای ارسال نامه استفاده کرد. ایده انتشار این تمبرها ابتدا از سوی مینا سعدادی، سردبیر شهرزاد نیوز، مطرح شده بوده است. تاکنون ۵۰۰۰ نسخه از تمبرهای حاوی عکس مهوش ثابت چاپ شده است. همچنین فدراسیون اتحادیه های تجاری هلند در مکاتبات خود با ایران در مورد وضعیت منصور اسانلو رهبر زندانی اتحادیه کارگران اتوبوسرانی، از تمبری که تصویر منصور اسانلو بر روی آن بوده، استفاده کرده است.

Postage stamps in the Netherlands depict victims of human rights abuses in Iran.

They are, clockwise from top left, Mahvash Sabet, one of Iran's seven Baha'i leaders currently serving a 20-year prison sentence in Tehran's Evin Prison; human rights lawyer Nasrin Sotoudeh, serving an 11-year prison sentence; the prominent Iranian poet and feminist Simin Behbahani, who is barred from leaving the country; and transport workers' union leader, Mansour Osanlou, jailed since 2007.
راه ما راه ندا سرنگون علي گدا Dear fans our first album of Wall Photos is full now, so we create another one! If you like to see our previous album you can see it